نوشته های یه عاقل ویه دیوونه
نمیدونم چی میخوام بگم چی میخوام بنویسم فقط میخوام خودمو خالی کنممننننممنتمتنمنمانتماتاتلاتلاتلبلالبابلبنلبنلبنبنبنبنلبنلباتلنتالنبنابلا
چقد سخته اینکه بهترین کس بهترین ادم
ادمی که در روزهای نوزادی کودکی نوجوونی جوونی همراهت بود
و تقریبا تمام خاطراتت با اون خلاصه میشه و الان ممکنه تویکی از این ثانیه ها
دقیقه ها ساعتها تو این روزها اونو از دست بدی
دقیقا الان سه هفتس ندیدمش اونقد دلتنگشم و میترسم که نبینمش تا ابــــد
خیلی دوست دارم الان کنارش باشم از دلتنگی از حرفای ناگفته از خاطرات کودکی
باهاش بحرفم
بغضم میگیره وقتی یادش میوفتم نمیدونم چرا با اینکه تا حالا برا هیچ ادمی
بغض نکردم اما این هر ادمی نیست
ادمی بود که تمام خنده هام شادیام غم و غصه هامو باهاش خالی کردم
سخته ببینیش جلو چشات داره پرپر میشه وتونمیتونی کاری کنی
سخته که نمیتونی باهاش رو در رو بحرفی
نمیدونم این چه روزگاریه که هرچه ادم خوب رو برمیداره
بد رو میذاره اخه چرا؟؟؟
مامان بزرگ فقط دوست دارم زود خوب بشی با اینکه دکترا و همه قطع امید کردن
ولی خدارو چی دیدی...
ادمی که در روزهای نوزادی کودکی نوجوونی جوونی همراهت بود
و تقریبا تمام خاطراتت با اون خلاصه میشه و الان ممکنه تویکی از این ثانیه ها
دقیقه ها ساعتها تو این روزها اونو از دست بدی
دقیقا الان سه هفتس ندیدمش اونقد دلتنگشم و میترسم که نبینمش تا ابــــد
خیلی دوست دارم الان کنارش باشم از دلتنگی از حرفای ناگفته از خاطرات کودکی
باهاش بحرفم
بغضم میگیره وقتی یادش میوفتم نمیدونم چرا با اینکه تا حالا برا هیچ ادمی
بغض نکردم اما این هر ادمی نیست
ادمی بود که تمام خنده هام شادیام غم و غصه هامو باهاش خالی کردم
سخته ببینیش جلو چشات داره پرپر میشه وتونمیتونی کاری کنی
سخته که نمیتونی باهاش رو در رو بحرفی
نمیدونم این چه روزگاریه که هرچه ادم خوب رو برمیداره
بد رو میذاره اخه چرا؟؟؟
مامان بزرگ فقط دوست دارم زود خوب بشی با اینکه دکترا و همه قطع امید کردن
ولی خدارو چی دیدی...